زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه
 

نظام احسن





مقصود از «نظام احسن» این است که نظام آفرینش خداوند به بهترین وجه ممکن خلق شده است.


۱ - تعریف



نظام احسن به تعبیر برخی از فلاسفه
[۱] فیاضی، غلامرضا، تعلیقه بر نهایة الحکمه، ج۴، ص۱۱۹۰.
همان عنایت فعلی خداوند است که خود، از لوازم عنایت ذاتی اوست. و زمانی که دربارۀ عالم مادیات «نظام احسن» به کار برده می‌شودم
[۲] لاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، قم، ج۷، ص۵۷ – ۵۵.
[۳] ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، قم، ج۷، ص۱۲۴ – ۱۰۸
[۴] شیخ اشراق، کتاب التلویحات، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۸۹ – ۸۶.
[۵] ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۳، نمط پنجم (فی الصنع والابداع).
-از آنجا که در مادیات، تزاحم وجود دارد- معنایش این است که عالم ماده به گونه‌ای خلق شده است که در آن،مخلوقات بیشتری از کمالات بهتری بهره مند گردند. صفتی که اقتضاء کنندۀ این نظام است را صفت عنایت خداوند می‌نامند.
[۶] مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۹۲ (درس ۶۷).
از آنجا که ارادۀ الهی بر حسب حکمت الهی بر امور خاصی تعلق می‌گیرد در نتیجه دایرۀ افعالی که خدا اراده کرد و آنها را انجام می‌دهد از دایرۀ مقدورات الهی محدودتر است
[۷] آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۹۲.
و به عبارتی خداوند متعال بر خلق نظام غیر احسن نیز قادر است لکن چون ایجاد آن، خلاف حکمت خداوند است بلکه حکمت خداوند فقط در محدوده‌ای است که در زمرۀ نظام احسن قرار گیرند لذا واجب تعالی فقط آن افعالی را انجام می‌دهد که موافق با نظام احسن و حکمت الهی باشد.

۲ - نظام احسن لازمه حکمت



برخی دیگر از فلاسفه معاصر
[۸] آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۹۱ (درس ۶۷).
نظام احسن را از لوازم حکمت دانسته و می‌گویند: چون خداوند خیر و کمال را دوست دارد و به جهات خیر و کمال موجودات نیز آگاه است، آفریدگان را به گونه‌ای می‌آفریند که هر چه بیشتر دارای خیر و کمال باشند. حب الهی بالاصاله به ذات خود و بالتبع به آفریدگانش تعلق می‌گیرد و همین رابطه اصالت و تبعیت در میان مخلوقات خدا نیز بر قرار است. به این بیان که موجود ممکنی که دارای همۀ کمالات امکان خود به وصف وحدت و بساطت باشد (موجود ممکن مجرد تام) در درجۀ اول از محبوبیت و مطلوبیت در نزد خدا باشد و سایر مخلوقات ممکن به حسب درجات وجود و کمالاتشان در درجات بعدی قرار می‌گیرند و به همین ترتیب تا به مرتبۀ مادیات برسد که میان کمالات وجودی آنها تزاحم برقرار با پدید آمدن موجودات بعدی، مزاحمت پیدا می‌کند و از سوی دیگر تکامل یافتن بعضی از موجودات مادی متوقف بر دگرگونی و نابودی برخی دیگر است؛ چنان که رشد و نمو حیوان و انسان به وسیلۀ تغذیه از نباتات و نیز تغذیۀ برخی حیوانات از برخی دیگر حاصل می‌شود. در این سلسله، طبعا موجودات کامل تر از مطلوبیت بیشتری برخوردار خواهند بود. با توجه به این مطلب است که حکمت الهی اقتضاء می‌کند خداوند در مادیات نیز نظامی را ایجاد کند که موجب تحقق کمالات وجودی بیشتر و بالاتر می‌باشد. یعنی سلسلۀ علل و معلولات مادی به گونه‌ای آفریده شوند که هر قدر ممکن است مخلوقات بیشتری از کمالات بهتری بهره مند گردند.
[۹] آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۹۲ – ۳۹۱.


۳ - اثبات نظام احسن



با توجه به روشن شدن معنای نظام احسن در بین موجودات مجرد و موجودات عالم مادی، اینک به اثبات نظام احسن می‌پردازیم: حکمای اسلامی احسن بودن نظام آفرینش را حداقل از دو راه اثبات می‌کنند:

۳.۱ - برهان لمی


به این بیان که حب الهی به کمال و خیر، اقتضاء دارد که نظام آفرینش دارای کمال و خیر بیشتری بوده و در جهان مادی، نقص و فسادهایی که لازمۀ این جهان است در آن به حداقل برسد و به عبارتی اگر خدا جهان را به بهترین نظام نیافریده باشد یا به خاطر این است که علم به بهترین نظام نداشته، یا آن را دوست نداشته، یا قدرت بر ایجاد آن نداشته و یا از ایجاد آن بخل ورزیده است. در حالی که خداوند از این ویژگی‌ها مبراست.
[۱۰] آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۱۲.

اگر بخواهیم برهان فوق را بصورت منطق بیان کنیم چنین می‌گوئیم: الف) خداوند عالم مطلق، خیر محض و فیاض مطلق است. ب) نظام آفرینش موجود، بهترین نظام (نظام احسن) است. زیرا اگر این نظام بهترین نظام نباشد لازم اش یکی از امور ذیل است: ۱- خدا علم به بهترین نظام نداشته است. ۲- خدا قدرت بر ایجاد آن نداشته است. ۳- خدا نظام احسن را دوست نداشته است. ۴- خدا از ایجاد نظام احسن بخل ورزیده است. ج) هر چهار قسم تالی باطل است. چون همۀ امور چهارگانۀ فوق نقص بر واجب‌اند و نقص بر واجب الوجود بالذات راه ندارد. د) نتیجه آنکه نظام موجود، نظام احسن است.

۳.۲ - برهان انی


به این بیان که انسان به وسیلۀ مطالعۀ در مخلوقات و پی بردن به اسرار و حکمت‌ها و مصالحی که در کیفیت و کمیت آنها منظور شده است به احسن بودن نظام آفرینش پی می‌برد و هر قدر انسان علمش بیشتر شود از حکمت‌های آفرینش آگاهی بیشتری پیدا کرده و احسن بودن نظام آفرینش را بهتر درک می‌کند.
[۱۱] آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۱۲.
چنان که پیداست این برهان مبتنی بر این است که نظم عالم یقینی باشد و از آنجا که این نظم مشهود از استقراء بدست آمده و این استقراء هم تام نیست بلکه ناقص است و استقراء ناقص هم یقین آور نیست نمی‌توان آن را به عنوان برهان نطقی یقینی بیان کرد. بلکه تنها می‌توان آن را مؤیدی بر برهان لمی (برهان اول) ذکر کرد.
[۱۲] غلامرضا فیاضی، تعلیقۀ بر نهایة الحکمه، ج۴، ص۱۱۹۱ (تعلیقۀ ۵).


۴ - شبهه نظام احسن



چنان که پیداست نظام احسن، یعنی نظام موجود در ممکنات باید به گونه‌ای باشد که هر موجود، بتواند به بهترین وجه ممکن خود برسد و این نکته خود موجب شده است که شبهه‌ای مطرح شود و آن اینکه این شروری که در عالم مادی موجود است آیا با نظام احسن که همان عنایت فعلی خداوند است منافات ندارد؟ پاسخ این شبهه در بحث جداگانه‌ای تحت عنوان "مساله شر " مطرح شده است

۴.۱ - اقسام شرور


شرور دو قسم هستند:

۴.۱.۱ - شر اخلاقی


شر اخلاقی عبارت است از شری که عوامل انسانی در آنها دخالت دارد مانند: قتل، دزدی و...
در پاسخ به شرور اخلاقی، پاسخ اصلی این است که این شرور لازمه اختیار انسانی است. به این معنا که خداوند اراده کرده است که انسان با اختیار خود به بالاترین درجات کمال برسد و این خود بالاترین کمال است؛ هر چند لازمه این کمال آن است که خداوند مانع افعال اختیاری انسان نشود. حتی برخی از متکلمان مسیحی مانند" الوین پلنپتنگا "نیز این جواب را به نحو شایسته پذیرفته و تبیین نموده است.
[۱۳] مایکل پترسون و جمعی از نویسندگان، عقل واعتقاد دینی، ترجمه سلطانی و نراقی فصل ۶ (بحث شر) .


۴.۱.۲ - شر طبیعی


شر طبیعی عبارتست از شری که عوامل انسانی در آنها دخالت ندارد مانند: سیل، زلزله و...
اما نسبت به شرور طبیعی از طرف متفکرانمسلمان و متفکران غیر مسلمان پاسخ‌های گوناگونی داده شده است. یکی از مهم‌ترین پاسخ‌ها این است که این شرور اندک، لازمه آفرینش جهان مادی هستند. اگر بخواهیم این همه خیر در عالم وجود داشته باشد، لاجرم در کنار این خیرات کثیره، یک سری شرور اندک نیز باید موجود باشد که از تزاحم عوامل طبیعی با یکدیگر حاصل می‌شوند. البته این شرور نسبی بوده و در مقایسه با خیرات کثیره، بسیار اندک‌اند. در برابر شرور طبیعی باید گفت: در برابر خداوند دو راه متصور و ممکن است: ۱- عالم را خلق نکند. ۲- عالم را خلق کند. (همراه این شرور اندک)
چنانکه گذشت عدم خلق خداوند با فیاضیت او منافات دارد. چون خدایی را که فلاسفه و متکلمان اثبات می‌کنند فیاض علی الاطلاق است و معقول نیست که به خاطر شروری اندک، فیض خود (که شامل این همه خیر در عالم است) را دریغ کند.

۵ - پانویس


 
۱. فیاضی، غلامرضا، تعلیقه بر نهایة الحکمه، ج۴، ص۱۱۹۰.
۲. لاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، قم، ج۷، ص۵۷ – ۵۵.
۳. ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، قم، ج۷، ص۱۲۴ – ۱۰۸
۴. شیخ اشراق، کتاب التلویحات، مجموعه مصنفات، ج۱، ص۸۹ – ۸۶.
۵. ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۳، نمط پنجم (فی الصنع والابداع).
۶. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۹۲ (درس ۶۷).
۷. آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۹۲.
۸. آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۹۱ (درس ۶۷).
۹. آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۹۲ – ۳۹۱.
۱۰. آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۱۲.
۱۱. آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۱۲.
۱۲. غلامرضا فیاضی، تعلیقۀ بر نهایة الحکمه، ج۴، ص۱۱۹۱ (تعلیقۀ ۵).
۱۳. مایکل پترسون و جمعی از نویسندگان، عقل واعتقاد دینی، ترجمه سلطانی و نراقی فصل ۶ (بحث شر) .


۶ - منبع



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نظام احسن».    



آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.